کتاب «ببخش آنچه را نمیتوانی فراموش کنی» نوشته لیزا ترکورست را غزال بیگی به فارسی برگردانده و نشر سلماس آن را منتشر کرده است. لیزا ترکورست در کتاب «ببخش آنچه را نمیتوانی فراموش کنی» با تشریحِ تجربیات خود از زندگی پر ماجرایی که داشته و با تکیه بر آموزههای مذهبی و درمانی، چگونگی کنارآمدن با بخشهای ناراحتکننده و زجرآورِ گذشته را از راه بخشیدن آموزش داده است. این کتاب برای کسانی که به مطالعه روانشناسی علاقه دارند مناسب است.
کتاب «ببخش آنچه را نمیتوانی فراموش کنی» نوشته لیزا ترکورست را غزال بیگی به فارسی برگردانده و نشر سلماس آن را منتشر کرده است. لیزا ترکورست در کتاب «ببخش آنچه را نمیتوانی فراموش کنی» با تشریحِ تجربیات خود از زندگی پر ماجرایی که داشته و با تکیه بر آموزههای مذهبی و درمانی، چگونگی کنارآمدن با بخشهای ناراحتکننده و زجرآورِ گذشته را از راه بخشیدن آموزش داده است. این کتاب برای کسانی که به مطالعه روانشناسی علاقه دارند مناسب است.
لیزا ترکورست در کتابش به تحلیل بخشش و بایدها و نبایدهای بخشیدن میپردازد که کمک میکند ما به این مفهوم بیشتر بیندیشیم. اینکه چرا نمیتوانیم دیگران را ببخشیم از سوالاتی است که او در کتابش مطرح میکند و موضوع را از زوایای مختلف مینگرد تا ما را با دنیای پیچیده ذهن و روان آشنا کند. آیا بخشیدن ناشی از ضعف ماست یا نشانه قدرت و توانایی ما محسوب میشود، چه عواملی در اینکه ما کسی را میبخشیم یا نمیبخشیم موثر هستند و ما تا چه اندازه با این عوامل آشنایی داریم، چرا ما قدرت بخشیدن را از دست میدهیم و... اینها مسائلی هستند که لیزا ترکورست به آنها میپردازد.
جملاتی از کتاب که شاید انگیزه خواندن باشند
«کارتهای سه در پنج را از جیم گرفتم و شروع به نوشتن مواردی کردم که نیاز به بخشش داشت؛ هر مورد روی یک کارت. تمرکز بر آنچه بین قلب و مغزم برای اولین بار رخ داده بود، لازم بود… به خاطر آوردن اشخاص و آسیبهای رسیده به من، همه را روی کارتها نوشتم و بعد کارتها را جدا کردم. کارتها را یکی یکی چیدم و با این کار توانستم تمام اتفاقاتی را که به طرز عمیقی در وجودم رخنه کرده بودند، به یاد بیاورم. جیم به من گفت آنها را روی زمین در کنار هم بچینم و بعد به من یک دسته مکعبهای قرمزرنگ بزرگ تر از کارتها داد و گفت برای هر مورد خاص، بخشش داشته باشم. در نهایت با گذاشتن هر مکعب قرمز روی هر کارت، کار بخشش را انجام دادم. گاهی احساسات اجازه نمیدهد با دستورات الهی هماهنگ شویم. من هم به همین دلیل مکعبهای قرمز را روی کارتها گذاشتم تا عمل مقدس بخشش صورت گیرد. با این کار حس کردم مانند حضرت عیسی بخشش را انجام دادم، در حالی که قبلاً فکر می کردم خیلی سخت یا حتی غیر ممکن است؛ اما عیسی مسیح این کار را برایم ممکن ساخت. «من آرت را به خاطر پنهان کاریهایش میبخشم.» «من آرت را به خاطر وفادار نبودن به عهد ازدواجمان میبخشم.» «من آرت را به خاطر از بین بردن اعتمادم میبخشم.» هر کارتی را که با بخشش مشخص می کردم، قلبم از سنگینی اتفاقات بد تهی میشد. این کار کل خاطراتم را پاک نکرد، فقط یک لحظه از همهی آن خاطرات رها شدم؛ اما انجام این کار برای یک لحظه مرا از حمل همهی آن اتفاقات گفته نشده رها کرد که حجمشان برای بخشش خیلی زیاد بود.»